من ستاره نیستم من خواهرشم ستاره گرفتاره نمی تونه بیاد وب وبهتون سر بزن.
راستی اسم من گندم منم وب دارم بهم سر بزنین خوشحال میشم
نظر یادتون نره من بجای ستاره به همه ی نظراتون پاسخ میدم
وب خودمWWW.bandary.blogfa.com
من ستاره نیستم من خواهرشم ستاره گرفتاره نمی تونه بیاد وب وبهتون سر بزن.
راستی اسم من گندم منم وب دارم بهم سر بزنین خوشحال میشم
نظر یادتون نره من بجای ستاره به همه ی نظراتون پاسخ میدم
وب خودمWWW.bandary.blogfa.com
او که دستم را می گرفت و مرا می برد به زیبا ترین لحظه ی احساس
او که چشمانم را می بست و با شمارش معکوس هُلم می داد به سمت نور
او که شعرهایم را زیبا تر از آنچه که بود می خواند
او که نوازشم می کرد بی آنکه به طهارت تنم گستاخ شود
او که شاعره ام کرد بی تقدیم هیچ واژه ای
او که مرا او کرد و خود را من
دیگر نیست
او از وقتی که از خواب بیدار شدم دیگر نیست ! ...
...
۲...
۳...
قلبم را دزدیدی...
به راحتی آب خوردن...شاید هم راحت تر از پلک زدن...
قلبی ندارم اما جایش بدوون تو همیشه تنگ است!!!
يادت هست؟
"یادم باشد" ها را یادمان بود اما
کاش حس داشتنت همیشگی باشد...
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام تو من
.
.
.گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
ولی هیچ وقت اینجوری نبود قربون خدا بشم که همیشه هوامو داره
که حتی وقتی ناراحتم آسمونو به گریه در میاره که تنها گریه نکنم
میگذره این روزا میگذره ولی میدونی هیچ وقت نمیشه این روزا رو از
یاد برد
خدایا دلم واسه اون روزایی که
به قول همه به ترک دیوارم میخندیدم
تنگ شده دلم میخواد برگردم به اون
بچگی هام دلم واسه اون موقع هایی
تنگ شده که وقتی با مامانم میرفتم
بازار وفقط واسه اینکه مامانم واسه م
عروسک نمی خرید و گریه میکردم تنگ
شده یادش بخیر هیچ غصه ای نداشتم
آرزو می کنم خوشبخت ترین آدم دنیا بشی ولی
در همه ی خوشبختیت کمبود منو حس کنی
منتظر اون روز می مونم ولی امیدوارم دیرنشده باشه
دلم براتون خیلی تنگیده بود خودمونیما شماهم
خیلی بی معرفتید با خودتون گفتین این که نیست
نظر بدیم که چی اما من همیشه نظرامو می خوندم
این چند مدت که نبودم خیلی اتفاقا افتاد آخه می دونید
آدم فضول و شیطون خونه واسش مثه قفسه منم به
هر بهونه ای می رفتم خونه ی مامان بزرگمیناجاتون خالی
دیروز رفتم خونهی مامان بزرگمینا مامان بزرگم گفت که
یه چند تا عکسای بچه گیمو دیده دست عموم(خونه ی عموم
بغل خونه ی مامان بزرگمه)منم از خدا خواسته رفتم خونه ی
عموم به زن عموم گفتم عکساتونو بیار ببینم اونم رفت عکسای بچه گیه
عمو کوچیکمو آورد عکسای منم باهاش بود اما عکسای عموم خیلی بامزه تر
و خنده دارتر بود با چه لباسایی وباچه سرووضی کلی با عمومینا بهش
خندیدیم جاتون خالی خودش نبود ولی اگه بود منو می کشت.
مــرا در آغوشـت بگـیر
اما نه آغـوشی که ...
مـن هوسـت را نمیخـواهم
عشـقت را میخواهـم
اصــلاً
مـــن آغـوش تـــو رو نمیخـواهم
اول شـخص غایـب
برگـرد ...
در آغـوشم بگـیر !
سللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللام جیگملکا
دارم یه کاری می کنم در حد بارسلونا درایم منو
فهیمه(مهندس کلاسمون) یه سایت و طراحی کنیم
که خوشجیله من که خیلییییییییییییییی دوسش دارم
می خوایم به ترکونیم .راستیییییییییییییییییییی چه خبر از امتاحانا
یه امتحان برنامه سازی دادم که اگه بفهمین می هنگین تمرینایی
که از قبل انجام دادم وتوی کامپیوترم ذخیره کرده بودم موقع امتحان
برا دوستاممshareکردم همه مون نمره کاملو گرفتیم خودمونیما
علاوه بر فضولیم تو کار تغلبی هم خوبم
دیروز با یه انرزی بالایی مثل همیشه اومدم کلاس دیدم همه خوابن
اینقدر حالم گرفته شد که خدا میدونه حاله همه رو گرفتم اینقدر
اذیتشون کردم که همه از خواب بیدار شدن بیچاره ام البنین که تا صبح بیدار بوده
داشته با نامزدش دل می داده و قلوه می گرفته. فضولم دیگه چیکار کنم
دماغ فهیمه(مهندس کلاسمون) رو کشیدم بیچاره از خواب پرید .
سر کلاس شبکه ها جاتون خالی نقاشی می کشیدم آخه من پیکاسو
هم هستم دیگه شما الان باید به من افتخار کنید .